جدول جو
جدول جو

معنی عشرت انگیختن - جستجوی لغت در جدول جو

عشرت انگیختن
(خَ / خیا بَ تَ)
عشرت کردن. شادی و کامرانی کردن:
خیز تا عشرتی برانگیزیم
یک زمان از زمانه بگریزیم.
مولوی (از آنندراج).
و رجوع به عشرت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا گُ کَ دَ)
صورت آفریدن. ابداع. نقش بستن. نقاشی کردن:
فکرت من در تو نیست در قلم قدر توست
کو بتواند چنین صورتی انگیختن.
؟
رجوع به صورت، صورت آفرین و صورت آرا شود
لغت نامه دهخدا
(خُ سَ گَ دی دَ)
فتنه برپا کردن. فساد برانگیختن
لغت نامه دهخدا
تصویری از صورت انگیختن
تصویر صورت انگیختن
نقاشی کردن صورتی را نقش چیزی را کشیدن، ابداع کردن ایجاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت انگیختن
تصویر صورت انگیختن
((~. اَ تَ))
نقش زدن
فرهنگ فارسی معین